اوضاع کار خراب است !! (+18)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



امضــــــــــــــا نمی دم، انگشت می زنم! راستی این ای دی منه هر کس مایل بود ادد کنه‎: sniper.yazdani

نظرتون درباره ی این وبلاگ چیه؟؟؟؟


آمار مطالب

:: کل مطالب : 286
:: کل نظرات : 1921

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 13

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 236
:: باردید دیروز : 158
:: بازدید هفته : 412
:: بازدید ماه : 394
:: بازدید سال : 4069
:: بازدید کلی : 46923

RSS

Powered By
loxblog.Com

اوضاع کار خراب است !! (+18)
پنج شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 10:14 | بازدید : 548 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

به نام مهربانی که شغل ها را آفرید تا هم بابایمان به یک دردی بخورد و هم مامانمان یک نفس راحتی بکشد از دست بابایمان.


والا راستیاتش ما نمیدانیم چه شغلی را انتخاب کنیم.اما به افقهای دورتری می اندیشیدیم! لذا تصمیم گرفتیم که گشتی در شهر بزنیم و تمامی مشاغل را ارزیابی کنیم تا بلکه ما هم بتوانیم شغل ایده آل مان را بجوریم و آینده مان درخشان شود !


برای مثال همین که از مدرسه تعطیل شدیم راه افتادیم توی خیابان بالایی و چشممان خورد به این:




خب گفتیم شاید همین شغل ایده آل ما باشد اما دوستانمان از شدت خنده روی زمین افتادند و مادرمان زد توی گوشمان که «کره خر به جای اینکه بره مدرسه معلوم نیست کدوم قبرستونی میره»! البته واضح و مبرهم! است که ما هیچ قبرستون خاصی نرفتیم و این را روی در «فنی-حرفه ای» دیدیم !  خب اگر شغل بدی است چرا آنجا استخدام می کنند؟ خلاصه این را بی خیال شدیم و رفتیم در جایی دیگر که نوشته بودند:




با خوشحالی به خانه مان رفتیم و فریاد کشیدیم که می خواهیم در آینده «دول فروش» شویم!  اینبار مادرمان علاوه بر اینکه زد توی گوشمان فلفل هم در دهانمان ریخت که دیگر «غلط زیادی» نکنیم! ما در حالیکه گوله گوله اشک می ریختیم پرسیدیم که آخر مگر چه عیبی دارد؟ حالا «بلند و یک کیلویی» نبود «کوتاه و صدگرمی»اش را می فروشیم! کار که عار نیست! اما ایشان با ملاقه ما را تا درب اتاقمان مشایعت فرمودند و از شام نیز محروم گشتیم.  تازه فهمیدیم که چرا اکثر مشاهیر جهان با سختی و مشقت فراوان به اهداف خود رسیده اند! بنده نیز خرسند از اینکه داریم مشاهیر می شویم به جستجوهای خود ادامه دادیم. در ادامه به یک آگهی برخوردیم که هرچه کردیم ندانستیم آن را چگونه بخوانیم!




لذا از تنها الگوی زندگی مان پدر محترممان پرسیدیم که «وسطِ کار خانوم» دقیقا کجای کار ایشان می شود؟! پدرمان در حالیکه شبیه رنگین کمان شده بودند

ما را فرستادند به سراغ تنها مشوق زندگی مان که همانا مادرمان می باشد، بنده که هنوز جای مشاغل قبلی مان درد می کرد با رعایت فاصله ی ایمنی سوالمان را از ایشان پرسیدیم. نمیدانیم چه شد که یکهو مادرمان جیغ بنفشی کشیدند و بر سر زنان روی زمین نشستند و گفتند «چه گناهی کردم که دچار این تـخم جن شدم؟»  ما نیز چون از جن بسیار می هراسیم به اتاق خود رفتیم و بی خیال این شغل شدیم.


پدر زندگی مان به ما که تنها امید زندگی شان هستیم پیشنهاد کردند که مثل خودشان یه زندگی و شغل آرام و بی درد سر داشته باشیم لذا در روزنامه آگهی دادیم:




هرچند ما هیچکدام اینها را نشدیم و زندگی مان دستخوش تغییراتی شد که در آینده خواهیم گفت!



|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
parinaz در تاریخ : 1391/11/15/0 - - گفته است :
ههههههههههههه
خدا از دست تو خیلیییییییییی پست هات جالب و باحالن ههههههه

<-CommentGAvator->
یــــــاس در تاریخ : 1391/11/14/6 - - گفته است :
جالبه ........
پس باز کار دشمنه.........
پیداش شد..............
ظاهرا همگی مشکل دارن، خوبه دست کم تنها نیستم........
خلاصه دوستان اگه بودیم که یعنی هستیم اگر هم که نبودیم بدونیم که حتما هستیم و اما خوب نیستم از دست این نت!!!!!!!!!!!

<-CommentGAvator->
یــــــاس در تاریخ : 1391/11/14/6 - - گفته است :
نیستی کااااااااااااااکو؟؟!!

<-CommentGAvator->
هانیه در تاریخ : 1391/11/14/6 - - گفته است :
پس پست جدید کو؟

<-CommentGAvator->
هانیه در تاریخ : 1391/11/14/6 - - گفته است :
امروزم که نیومدی گل پسر

<-CommentGAvator->
ati در تاریخ : 1391/11/13/5 - - گفته است :
اینجاایرانه
هـــــــه

<-CommentGAvator->
نیلوفر آبی در تاریخ : 1391/11/13/5 - - گفته است :
باز کجاییییییییییییییییی گل پسر؟
بیا نیلوفرانه مو بخون داداشی........

<-CommentGAvator->
هانیه در تاریخ : 1391/11/13/5 - - گفته است :
:-) )< br /> خیلی خندیدم.....مرسی};-

<-CommentGAvator->
ش در تاریخ : 1391/11/13/5 - - گفته است :
ای کاش

فردا که از خواب بیدار می شوم ، زندگی رنگ دیگری باشد....




همرنگ آرزوهایم!!!



<-CommentGAvator->
نیلوفر آبی در تاریخ : 1391/11/13/5 - - گفته است :


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: