شاگرد اووول مدرسه!!!


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



امضــــــــــــــا نمی دم، انگشت می زنم! راستی این ای دی منه هر کس مایل بود ادد کنه‎: sniper.yazdani

نظرتون درباره ی این وبلاگ چیه؟؟؟؟


آمار مطالب

:: کل مطالب : 286
:: کل نظرات : 1921

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 13

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 238
:: باردید دیروز : 158
:: بازدید هفته : 414
:: بازدید ماه : 396
:: بازدید سال : 4071
:: بازدید کلی : 46925

RSS

Powered By
loxblog.Com

شاگرد اووول مدرسه!!!
دو شنبه 2 بهمن 1398 ساعت 2:8 | بازدید : 575 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

سلام....امروز می خوام یه خاطره ی با حال براتون بگم....!!!خاطره ی که براتون نقل می کنم مربوط به دوران دبیرستانه!

 

 

*****

من اصولا در دوران مدرسه دانش آموز فراری بودم از مدرسه...یادم میاد هر روز صبح با چند دقیقه تاخیر می رسیدم مدرسه و تا موقعیتی هم پیدا می کردم از مدرسه فرار می کردم...یادم میاد سال سوم دبیرستان که اصلن حوصله کلاس رفتن و درس خوندن رو نداشتم...صب ها که حاجی ساعت 5 بلند میشد که نماز بخونه و اماده بشه بره سر کار...من از اتاقم می اومد بیرون می رفتم تا لنگ ظهر سر جای حاجی می خوابیدم!!!  اون وقتا اول سال تحصیلی می اومدن و شمار ه ی پدر و مادر رو می گرفتن من هم نامردی نکردمو 2تا شماره ی خودمو داده بودم...صب ها ساعت 11 که میشد و من هنوز خواب بودم...مدیر زنگ میزد به خط خودم و من هم جواب می دادم و می گفتم من داداش بزرگشم و گل پسر حالش خوب نیست و نمی تونه بیاد و بازم می خوابیدم!!!

*****

ولی خداوکیلی نمی دونم چرا انقد درسم خوب بود...خودم فک می کنم چون رشته ی انسانی زیادی درس حفظی داره منم موفق تر بودم....جالبه که همزمان حوزه هم درس می خوندم(فک کن دیگه چی میشه...!!!)

*****

من همون سال شاگرد اووول مدرسه شدم!!! برای اهدای کارنامه ها یه جشنی گرفتن و گفتن پدر یا مادرتون رو بگید بیان و خودتون هم بیاید!!!

*****

من یادمه هر چی به مامان اصرار کردم نیومد....می گفت من خودم کلاس دارم...و باید برم دانشگاه! به حاجی گفتم، حاجی هم گفت:برو...گل پسر...برو درس بخووون....من تو این چند سال که درس می خونی، تا حالا مدرستون نیومدم... و نخواهم که بیام....برو هر غلطی کردی خودت درستش کن...برو....!

*****

حالا من هر چی می گفتم حاجی بخدا می خوان ازم تشکر کنن...شاگرد اوول شدم...حاجی باورش نمی شد و فک می کرد من بی انضباطی کردم ...خلاصه حاجی حاضر نشد که بیاد...من هم دست به دامن خواهر بزرگه شدم، مریم که هنوز ازدواج نکرده بود، سرش درد می کرد برای همین برنامه ها!!!

*****

روز جشن فرا رسید....و مجری اعلام کرد....:

و اما معرفی شاگرد اوول مدرسه!! خواهش می کنم از پدر یا مادر آقای گل پسر که اگه توی جمع ما حاضرند برای اهدای پسرشون بروی سن تشریف بیارن!

مریم هم خیلی با غرور و خیلی مصمم بلند شد و رفت بالا....بالا که رسید مدیر خیلی یواش ازش پرسید ببخشید خانوم شما چه نسبتی با ایشون دارید؟ مریم هم نامردی نکرده بود _این جاش رو درست یادم نیست_نمی دونم گفته بود دختر همسایشونم یا رفیقشم.....!!!!

*****

خلاصه مدیر از خجالت و عصبانیت سرخ شده بوووود! من هم رفتم بالا و و کادو ام رو از دست مریم گرفتم در همون حال بغلش کردم و محکم ماچش کردم...!!!...وقتی داشتیم میرفتیم پایین...مدیر منو کشید کنار و گفت: فردا با پدرت میای تا من تکلیفت رو روشن کنم...که یه بار دیگه با دوست دختر نیای کادو بگیری و جلو ی همه ماچش کنی....!!!

*****

ولی فرداش من بازم  با مریم رفتم مدرسه.....!

 




|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
::::خانوم بلا:::: در تاریخ : 1391/11/3/2 - - گفته است :
بغلش که کردی یه جیغ هم می زدی که دیگه همه چی کامل شه....

<-CommentGAvator->
مهسا در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
حکایت دل ما هم شده، حکایت زندانی
زندانی هرچی غذا بهش بدن میخوره...
زندانی هر کاری واسش تعیین کنن میکنه...
خلاصه، زندانی نباید خودش چیزی بخواد
چون از قبل همه چی مشخص شده...

<-CommentGAvator->
ژیلا در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
گل پسرررررررررررررررررحالم بدههههه
بایییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییی شایدکلانت نیام دیگه بای

<-CommentGAvator->
barani در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
چه جالب رشتت انسانيه
خاطره ي باحالي بود ما مثلا مدرسمون شاهد غير دولتي بهمون هدفون جايزه دادن اينقدرهم اين هدفوناش بي خودين هركي بوده هرچي هدفون الكي داشته به مدير ما انداخته

<-CommentGAvator->
یــــــاس در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
یعنی الان؛


گل پسر، سطح چند حوزه رو دارن؟؟؟


به خارج رسیدن یا نه؟؟؟پاسخ:اجی بعد از دیپلم ادامه ندادم...سطح4 ولی شاید یه روز بزنه به سرم و برم ادامه بدم!
راستش نه به خارج نرسیدم ولی چند جلسه تفریحی رفتم

<-CommentGAvator->
یــــــاس در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
تحویل بگیر گل پسر شاگرد اول .....

<-CommentGAvator->
هانیه در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :


چه خاطره باحالی
منم هیچوقت کسی نیومد مدرسمون واسه جایزه ....... همیشه اول می شدم ولی ....(یه سال فقط اول نشدم)
ولی من مثل چی .... میخوندما !!!
مخصوصا فیزیک...
یادمه یه سال گفتن حتما اولیاتون باید بیان مدرسه تا کارنامه بدیم بهتون من اون سالم اول شدم جایزه هم بهم دادن ولی فرصت نشد کسی بیاد مدرسه تا اخر ترم فقط معدلم رو که اعلام کردن فهمیدم !!! دیگه هم نرفتم دنبال کارنامه تا ترم دوم دو تا کارنامه رو با هم بهم دادن

<-CommentGAvator->
ش در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
درانتظاردیدنت همه دلهابیقرارند:
ای”تک ستاره بهشت” حسرت به دلمان نگذار
آغازامامت منجی عالم بشریت مبارکباد

<-CommentGAvator->
kimia در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
مترسك انقدر دست هايت را باز نكن..... كسي تو را در آغوش نميگيرد.... #ايستادگي هميشه #تنهايي دارد!!

+++++++++++++++++++++++++++

بابااااااااااااااااااااا

دم شما ولرم..........

شاگرد اول شدييييييييييي

ولي خداييييييييييييش

خيلي خاطره باحاليييييييييييييي بووودا

ايشالا همه مثه شما باشن

از مدرســــــــــــــــــــــــــ ـــه فراري باشن

ولي شاگرد اول باشـــــــــــــــن!!!!!!!!!!

<-CommentGAvator->
مـ ـ ـ ـ ـ ـریم در تاریخ : 1391/11/2/1 - - گفته است :
به سلامتی ایرانــــــسل که بهمون یاد داد



قبول کردن بعضی از پیشـــــنهاد ها فقط از اعتبــــــارمون کم میکنه




پاسخ:خیلی ممنون و تشکر...مریم بدر عزیز و گرامی!


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: